بسم الله /.
در کار تو حیرانم و تو خود می دانی . گاهی از شدت مهربانی ات دلم می خواهد که بند بند وجودم از هم بگسلد ؛ بلکه بتوانم حجم مهربانی ، حجم خوبی ات را لا به لای وجودم درک کنم . و تو خود می دانی ، خودت می دانی که من هیچ وقت و هرگز لایق مهربانی هایت نبوده ام و نیستم . تو تمام بدهای ظاهری ام را که دیگران نمی بینند می بینی و تمام چاله های عمیق سیاه درونم را که دیگران از آن بی خبرند آگاهی . و حتا ، حتا .. این تویی که نمی خواهی کسی ببیند و اگر می خواستی تا کنون من رسواترین ِ عالم بودم .
گرچه توان درک ذره ای از قطره ای از اقیانوس بیکران خوبی ات را ندارم ؛ اما ای معبودم ، اینک ببین که من با همه ی وجود پست و ناچیز خود در برابر تو ، اعتراف می کنم به اینکه تو عشق هستی و هرچه از تو رسد عشق است . با ظاهر نعمت و یا با ظاهر بلا ، عشق است . برای تنبیه باشد یا امتحان یا افزودن درجه ، عشق است . و من تو را به خودت قسم می دهم که هردم بیشاز پیش از این عشق به ما بنوشان ، به ما بفهمان ، و ما را در آن غرق کن . ما را در خودت غرق کن ، که تو مهربان ترین ِ مهربانانی .